۲۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۷

هرچه ما را می رسد از او بود
چون از او باشد همه نیکو بود

ز آفتاب حسن او هر ذره ای
روشنش بنگر که آن مه رو بود

ما به او موجود و او پیدا به ما
خود نباشد هر که او بی او بود

عاقبت معشوق بنماید جمال
عاشق ار چون ما به جستجو بود

می نماید رشتهٔ عالم دو تو
در حقیقت رشتهٔ یک تو بود

سر توحید است و نیکو یاددار
هر که داند بنده را آنجو بود

نعمت الله دنیی و عقبی گرفت
این و آن بی نعمت الله چو بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.