۲۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۳

روح اعظم ذرهٔ بیضا بود
صورت و معنای جد ما بود

بنده خوانندش ولیکن سید است
موج گویندش ولی دریا بود

نکته ای از موج دریا گفته ایم
این کسی داند که او از ما بود

قول ما از عالم سفلی مجو
این سخن از عالم بالا بود

سر ببازد بر سر کویش به عیش
در سر هر کس که این سودا بود

نور چشمی در نظر پیدا شده
کی ببیند هر که نابینا بود

در گلستان شهادت روز و شب
سید ما بلبل گویا بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.