۲۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۲

هرکه را ذوقش به سوی ما بود
همچو ما غرقه درین دریا بود

موج دریائیم و دریا عین ما
عین ما بر ما حجاب ما بود

چشم عالم روشن است از نور او
دیده ای بیند که او بینا بود

کنت کنزاً گنج اسمای وی است
مخزن آن جملهٔ اشیا بود

هرچه بینی مظهر اسمای اوست
کون جامع جامع اسما بود

جام و می با همدگر باشد مدام
این چنین بوده است و باشد تا بود

نعمت الله در همه عالم یکی است
سیدم یکتای بی همتا بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.