۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۵

آب چشم ما به روی ما فتاد
سو به سو گشت او ولی دریا فتاد

روی ما خوش بود خوشتر شد از آن
آبرو داریم بروتا فتاد

آب دیده اشک مردم ‌زاده بود
خورش روان گردید در دریا فتاد

چیست عالم شبنمی از بحر ما
میل مأوا کرد با مأوا فتاد

عاقلی نقش خیالی بسته بود
عشق آمد کار او در پا فتاد

هر که افتاد او ز چشم عارفی
دل به او کم ده که از دلها فتاد

نعمت‌الله در خرابات مغان
مجلسی رندانه دید آنجا فتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.