۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۷

اندر این دل غیر دلبر هست نیست
هیچ از این میخانه خوشتر هست نیست

مجلس عشقست و ما مست و خراب
جای مخمور ای برادر هست نیست

بر سر دار فنا بنشسته ایم
این چنین سردار و سرور هست نیست

عشق سلطان است و ملک دل گرفت
مثل او در بحر و در بر هست نیست

غیر آن یکتای بی همتا دگر
بر سریر هفت کشور هست نیست

این چنین قول خوش مستانه ای
بازگو در هیچ دفتر هست نیست

سید ما ساقی سرمست ماست
همچو او ساقی دیگر هست نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.