۲۵۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۴

همچو این محجوب ما صاحب جمالی هست نیست
خوشتر از نقش خیال او خیالی هست نیست

در لب او چشمهٔ آب حیاتی نیست هست
این چینن سرچشمهٔ آب زلالی هست نیست

مجلس عشقست و ما سرمست و ساقی در حضور
عاقل مخمور را اینجا مجالی هست نیست

روح اعظم صورت و معنی او ام الکتاب
آفتاب دولت او را زوالی هست نیست

هستی ما را وجود از جود آن یک نیست هست
در دو عالم غیر این ما را مآلی هست نیست

سید رندانم و سرمست در کوی مغان
زاهدان را این چنین ذوقی و حالی هست نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.