۲۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۸

خوشتر از ساغر می همدم نیست
بهتر از عشق بتان محرم نیست

نوش کن جام می ای عمر عزیز
که حیاتی به از این یکدم نیست

می خورم جام غم انجام به ذوق
شادمانم ز جهانم غم نیست

عشق می بازم و می می نوشم
دارم این هر دو و هیچم کم نیست

می مستی که مرا در جام است
در خم خسرو و جام جم نیست

جام جم در نظرم هست مدام
زان سبب دیده دمی بی نم نیست

رند سرمست خوشی چون سید
جستم و در همهٔ عالم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.