۳۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۶

عشق را با کفر و ایمان کار نیست
عشق را با جسم و با جان کار نیست

عشق دُرد درد می جوید مدام
عشق را با صاف درمان کار نیست

عشقبازی کار بیکاران بود
همچو کار عشقبازان کار نیست

عشق را با می پرستان کارهاست
عشق را با غیر ایشان کار نیست

عشق می بندد خیال این و آن
عشق را با این و با آن کار نیست

عقل مخمور است و هم مست وخراب
زاهدش در بزم رندان کار نیست

نعمت الله باده می نوشد مدام
با کس او را ای عزیزان کار نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.