۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۸

موحد در این ره به تقلید نیست
مجرد که باشد که تجرید نیست

تو صاحب وجودی وجود ای عزیز
مقلد به اطلاق و تقبید نیست

چنان غرقه شد قطره در بحر ما
که از ما یکی قطره وا دید نیست

مجدد نماید تو را در ظهور
ولی در بطون نام تجدید نیست

مرا عید و نوروز باشد به عشق
چه غم دارم ار عقل را عشق نیست

نه قرب و نه بعد و نه وصل و نه فصل
نشانی ز تقریب و تبعید نیست

موحد هم او و موحد هم او
جز او سید ملک توحید نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.