۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۶

هر کرا درد نیست درمان نیست
هر کرا کفر نیست ایمان نیست

بت پندار هر که او نشکست
نزد ما بندهٔ مسلمان نیست

هر که او جان فدای عشق نکرد
مرده می دان که در تنش جان نیست

در محیطی که ما در آن غرقیم
هیچ پایان مجو که پایان نیست

سر موئی نیابد از زلفش
هر که سرگشته و پریشان نیست

کُنج دل گنجخانهٔ عشق است
گنج اگر در ویست ویران نیست

در خرابات همچو سید ما
رند مستی میان رندان نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.