۲۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۱

موجود حقیقی به جز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدا نیست

جز عین یکی در دو جهان نیست حقیقت
گر هست تو را در نظرت غیر مرا نیست

عشق است مرا چاره و این چاره مرا هست
درد است دوای تو و این درد تو را نیست

هرجا که تو انگشت نهی عین حقست آن
زین نیست معین که کجا هست و کجا نیست

چون است بقای همه و باقی مطلق
چیزی که بود قابل تغییر و فنا نیست

آن دم که دمیدند دم آدم خاکی
بود آن دم ما زان همه دم جز دم ما نیست

سرمست شراب ازل و جام الستیم
در مجلس ما ساقی ما غیر خدا نیست

ما ماهی دریای محیطیم کماهی
ماهیت ما را تو نگر تا که که را نیست

سید چو همه طالب و مطلوب نمایند
عاشق نتوان گفت که معشوق نما نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.