۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۳

جان ما بندهٔ محبت اوست
زندگی در حضور حضرت اوست

نور خلوتسرای دیدهٔ ما
پرتوی از شعاع طلعت اوست

کشتهٔ تیغ عشق شد دل ما
دل مسکین رهین منت اوست

میر مستان خلوت عشقم
این سعادت مرا ز دولت اوست

دور گردید ساقیا جامی
جان ما را بده که نوبت اوست

ما از او غیر او نمی خواهیم
طلب هر کسی به همت اوست

سید ما که نعمة الله است
عاشق رند مست حضرت اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.