۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۴

نعمت الله جان و عالم چون تن است
این چنین جان و تنی آن من است

مصر دل دارم عزیز حضرتم
جسم و جانم یوسف و پیراهنست

صورتم جام است و معنی می مدام
عشق ساقی کار من می خوردن است

حال ما از عقل می پرسی مپرس
در بیان ذوق ما او الکن است

رندم و در میکده دارم مقام
جنت المأوی مدامم مسکن است

شمع جمع عاشقان سر خوشم
حال من بر اهل مجلس روشن است

جام در دور است و سید در نظر
خوش حضوری وقت جان پروردن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.