۲۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۵

جانست که در بدن روانست
عالم بدن است و عشق جانست

تن زنده به جان و جان به جانان
دریاب که قول عاشقانست

با صورت و معنئی که او راست
چه جای معانی و بیانست

عشقست که عاشقان و معشوق
عشق ار داری همین همانست

خورشید به ماه رو نموده
هر ذره که بینی آن چنانست

در آینهٔ وجود عالم
آن نور به چشم ما عیانست

سید شاه است و بنده بنده
او سید پادشه نشانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.