۲۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۹

هرکه چون ما حریف مستان است
در خرابات رند مستان است

نور چشمست هرچه می بینم
دل و دلدار و جان و جانان است

آفتابی است برقعی بسته
روشنش بین که ماه تابان است

همه آئینهٔ جمال ویند
نظری کن که عین اعیان است

گنج اسماست در همه عالم
گنج و گنجینهٔ فراوان است

موج و دریا دو رسم و دو اسمند
نزد ما هر دو آب یکسان است

قطره ای از محیط سید ماست
به مثل گر چه بحر عمان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.