۳۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰۳

همه خوردند و بِخُفتند و تَهی گشت وَطَن
وَقتِ آن شُد که دَرآییم خُرامان به چَمَن

دامَنِ سیب کَشانیم سویِ شَفْتالو
بِبَریم از گُلِ تَر، چند سُخَن سویِ سَمَن

نوبَهاران چون مسیح است، فُسون می‌خواند
تا بَرآیند شهیدانِ نَباتی زِ کَفَن

آن بُتان چون جِهَتِ شُکر دَهان بُگْشادند
جان به بوسه نَرَسد مَست شُد از بویِ دَهَن

تابِ رُخسارِ گُل و لاله خَبَر می‌دَهَدَم
که چراغی‌ست نَهان گشته دَرین زیرِ لَگَن

بَرگ می‌لَرزَد و بر شاخ دِلَم می‌لَرزَد
لَرزهٔ بَرگ زِ باد و دِلَم از خوبِ خُتَن

دستِ دَستانِ صَبا لَخْلَخه را شورانید
تا بیاموخت به طِفْلانِ چَمَن، خُلْقِ حَسَن

بادْ روحِ قُدُس اُفتاد و درختانْ مَریَم
دستْ بازی نِگَر آن سان که کُند شوهر و زن

ابر چون دید که در زیرِ تُتُق خوبانند
بَرفَشانید نِثارِ گُهَر و دُرِّ عَدَن

چون گُلِ سُرخْ گَریبان زِ طَرَب بِدْرانید
وَقتِ آن شُد که به یعقوب رَسَد پیراهَن

چون عَقیقِ یَمَنیِّ لبِ دِلْبَر خندید
بوی ِیَزدان به مُحَمَّد رَسَد از سویِ یَمَن

چند گفتیم پَراکَنده، دلْ آرام نیافت
جُز بر آن زُلفِ پَراکَندهٔ آن شاهِ زَمَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.