۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۷

آفتاب خوشی هویدا گشت
شب نهان شد چو روز پیدا گشت

چشم ما قطره قطره آب بریخت
جو به جو شد روان و دریا گشت

در هزار آینه یکی بنمود
یک مسمی هزار اسما گشت

غیر دلبر نیافت این دل ما
گرچه در جستجو به هرجا گشت

در خرابات می کند دستان
هرکه در عشق بی سر و پا گشت

او که عالم مسخر او بود
خود بیامد مسخر ما گشت

رند مستی نیافت همچون ما
طالب ارچه به زیر و بالا گشت

عقل می گشت گرد میخانه
دید مستی ما ز در واگشت

نعمت الله چون ظهوری کرد
صورت و معنئی مهیا گشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.