۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۶

عاشق از دنیی و عقبی درگذشت
ماند صورت راز معنی درگذشت

از وجود و از عدم آزاد شد
از همه بگذشت یعنی درگذشت

روضهٔ رضوان به این و آن بهشت
همتش از شاخ طوبی درگذشت

دل به دلبر جان به جانان داد و رفت
کارش از مجنون و لیلی درگذشت

غرقه شد در بحر بی پایان ما
دید دریائی ز سیلی درگذشت

گر چه موسی از تجلی محو شد
سید ما از تجلی درگذشت

نعمت الله در طریق عاشقی
اندکی بود و ز خیلی درگذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.