۲۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۱

در دل ما عشقش از جان خوشتر است
جان چه باشد عشق جانان خوشتر است

عشق او گنجی و دل ویرانه ای
گنج او در کنج ویران خوشتر است

خوش بود یک جام می شادی ما
بلکه می خوردن فراوان خوشتر است

آب چشم ما بهر سو می رود
عین ما از بحر عمان خوشتر است

راز دل با غیر پیدا کی کنم
سر او در سینه پنهان خوشتر است

صورت بلبل در گلستان خوش بود
مجلس ما از گلستان خوشتر است

نعمت الله گر تو را باشد خوش است
ور نباشد مفلسی زان خوشتر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.