۲۷۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۹

نور او در جمله اشیاء ظاهر است
ظاهرش بنگر که بر ما ظاهر است

روشنست آئینهٔ عالم تمام
در همه اسما مسما ظاهر است

نور روی اوست ما را در نظر
نور آن منظور زیبا ظاهر است

باطنت از چشم نابینا ولی
ظاهرا بر چشم بینا ظاهر است

در خیال دی و فردا مانده ای
از همه فرد آنکه فردا ظاهر است

ما ز دریائیم و دریا عین ما
عین ما در عین دریا ظاهر است

نعمة الله ظاهر و باطن بود
باطنش پنهان و پیدا ظاهر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.