۲۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۲

خوش آب حیاتیست که گویند شرابست
حالی و چه خوش حال که دل مست و خرابست

غیری به تو گر روی نماید مگذارش
کان نقش خیالست که در دیدهٔ خوابست

گویند که امواج حبابست درین بحر
آبست که در دیدهٔ ما عین حجابست

هر ذره که بینی به تو خورشید نماید
مهر است به چشم من و تو ماه نقابست

این گفتهٔ مستانهٔ ما از سر ذوقست
بنویس که مجموعهٔ مجموع کتابست

بی تو گل توحید که خوشبو شوی از وی
هر چند گلابست ببو نام گلابست

سید طلب و رو به خرابات مغان آر
می رو به سلامت که ره خیر و صوابست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.