۲۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۷

موج بحریم و عین ما دریاست
بحر می داند آنکه او از ماست

جام و می ساقیم به هم آمیخت
مجلس عاشقانه ای آراست

صورت و معنئی به هم پیوست
عالمی از میانه خوش برخاست

سخن ما زر است و مروارید
هر که در گوش می کند زیباست

چشم ما نور او به او بیند
دیدهٔ ما به نور او بیناست

در جهان آن اوست این عجبست
که خداوند از این و آن یکتاست

جام گیتی نما به دست آور
که درو نعمت اللهم پیداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.