۲۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۲

راه عشاق رو که آن ره ماست
بشنو این قول از حسینی راست

با مخالف روا نشدی به حجاز
به خطا می روی مرو که خطاست

تا خیالش به چشم ما بنشست
از نظر نقش غیر او برخاست

مطربا نغمه ای که ساقی ما
آمد و مجلس خوشی آراست

ما چنین مست و تو چنین مخمور
خود بگو جرم تست یا از ماست

نفسی کز تو فوت شد آن دم
به همه عمر عذر نتوان خواست

نعمت الله به صورتش منگر
معنیش بین که عین نور خداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.