۲۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۷

عاشق رندی که او همدرد ماست
جام دُرد درد او ما را دواست

هر که او از خویش بیگانه بود
گو بیا اینجا که با ما آشناست

ساقی مستیم و جام می به دست
می پرست رند سرمستی کجاست

موج بحر ماست دریای محیط
حوض کوثر جرعه ای از جام ماست

نالهٔ نی بشنو ای جان عزیز
بینوایان را نوائی بی نواست

در خرابات فنا دارم مقام
خوش مقامی این سر دار بقاست

عاشقان در عشق گر کشته شوند
نعمت الله کشتگان را خونبهاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.