۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۴

منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست

خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست

تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
نور شمع فلک از پرتو پروانهٔ ماست

دیده ای لؤلؤ لالا که ز دریا آرند
حاصل اشک جگر گوشهٔ دردانهٔ ماست

تا ابد گنج غمش در دل ما خواهد بود
زانکه گنجش ز ازل در دل ویرانهٔ ماست

ساقیا ساغر و پیمانه من سوی من آر
که مراد دو جهان یک لب پیمانهٔ ماست

آنچه سید به دل و دیدهٔ جان می طلبد
روز و شب همنفس و همدم میخانهٔ ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.