۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۱

لطف اگر بر ما گمارد حاکم است
ور دمار از ما برآرد حاکم است

تشنه ایم و رحمتی خواهیم از او
گر ببارد ور نبارد حاکم است

گر شمارد بنده را از بندگان
حاکمست ار نه شمارد حاکمست

گر کشد نقش خیالی حاکم است
ور نگاری می نگاری حاکمست

گر کشد صد جان فدای حضرتش
ور به خاکم می سپارد حاکمست

روی گل را حکم او خارد به خار
گر نخارد ور بخارد حاکمست

ما گنه کاریم و سید پادشاه
گر بگیرد ور گذارد حاکمست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.