۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۶

ختم رسل که سید اولاد آدم است
آخر بود به صورت و معنی مقدم است

جام جهان نما به کف آور بنوش می
جامی چنین که دید که هم جام و هم جم است

هر صورتی در آینه اسمی نموده اند
خوش صورتی که معنی آن اسم اعظم است

آب حیات از نفس ما بود روان
با ما مدام ساغر پر باده همدم است

هرگز نکرده ایم گدائی ز هیچ کس
الا ز حضرتی که خداوند عالم است

مائیم آن فقیر که سلطان گدای ماست
آری به فقر سلطنت ما مسلم است

شادم از آن سبب که غم عشق می خورم
هر چند سیدم ز غم بنده بی غم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.