۲۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۹

چیست عالم سایه و آن آفتاب
تن بود چون سایه و جان آفتاب

نور عالم شمس دینش خوانده اند
سِر این دریاب و می خوان آفتاب

از برای نزل و بزم عاشقان
جام زرین است بر خوان آفتاب

آفتاب حسن او عالم گرفت
تا قیامت باد تابان آفتاب

نور روی نعمت الله دیده ام
می نماید در نظر آن آفتاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.