۲۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵

به سر خواجه کلان که مرا
نبُود میل با کلاه شما

دنیی و آخرت نمی طلبم
این و آن از کجا و ما ز کجا

حال امروز را غنیمت دان
دی گذشت و نیامده فردا

گوش کن گفته های مستانه
چه کنی قول بو علی سینا

در خرابات مست می گردم
گر حریف منی بیا اینجا

سر زلف نگار در دستم
با خیالش همی برم سودا

نعمت الله چو آینهٔ روشن
می نماید به ما خدا به خدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.