۲۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲

رندیم و دگر مستیم تا باد چنین بادا
توبه همه بشکستیم تا باد چنین بادا

چون قطره ازین دریا دیروز جدا بودیم
امروز بپیوستیم تا باد چنین بادا

عقل از سر نادانی درد سر ما می داد
عشق آمد و وارستیم تا باد چنین بادا

ما دست برآوردیم در پاش سر افکندیم
مستانه از آن دستیم تا باد چنین بادا

زُنار سر زلفش افتاد به دست ما
زُنار چنان بستیم تا باد چنین بادا

آن رند خراباتی رندانه حریف ماست
او سرخوش و ما مستیم تا باد چنین بادا

ما سید رندانیم با ساقی سرمستان
در میکده بنشستیم تا باد چنین بادا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.