۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲

نعمت الله است دائم با خدا
نعمت از الله کی باشد جدا

در دل و دیده ندیدم جز یکی
گر چه گردیدم بسی در دو سرا

میل ساحل کی کند بحری چو شد
غرقه در دریای بی پایان ما

ما نوا از بینوائی یافتیم
گر نوا جوئی بجو از بینوا

از خدا بیگانه ای دیدیم نه
هر که باشد هست با او آشنا

سروری خواهی برآ بر دار عشق
کز سر دار فنا یابی بقا

سید سرمست اگر جوئی حریف
خیز مستانه به میخانه درآ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.