۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۲

منم که آب گل و رنگ لاله می طلبم
در این لباس شراب دو ساله می طلبم

شکست جام شرابم ز سنگ توبه، ولی
در این خزان دیت خون لاله می طلبم

ز باده توبه حرام است در شریعت عشق
اگر قبول نداری، رساله می طلبم

متاع ملک شهادت که کیمیای دل است
اگر دعا نفروشد ز ناله می طلبم

تمام طالب ماه اند اهل دیده و من
که زادهٔ آدمیم، شکل هاله می طلبم

چنان به وادی مستی ز خویش گم گشتم
که لب ز باده و دست از پیاله می طلبم

علاج درد تو، عرفی، حکیم نشناسد
که من برون شفا این مقاله می طلبم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.