۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۷

من کینه را به مهر خریدار نیستم
دل پیش توست ولی به دل یار نیستم

آغاز دوستی است، عنان از ستم بگیر
در ماندهٔ محبت بسیار نیستم

تا کرده ام وداع محبت رسیده ام
یک منزل است راه و گرانبار نیستم

گویم گهی خوش آمد آسودگی، هنوز
درد ترا هنوز سزاوار نیستم

ترک وفا به جور نه آیین دوستی است
زین شیوه ظن مبر که خبردار نیستم

اما چنین که از تو وفا خوار گشته است
عیبم که می کند که وفادار نیستم

در عشق روستایی و در عقل شهری ام
ناموس را به جهل خریدار نیستم

عرفی ز من شکایت معشوق نشوی
مست شراب عشقم و هشیار نیستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.