۳۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۴۰

هرگز دل کس را به گناهی نشکستیم
وز بهر جزا طرف کلاهی نشکستیم

صد نخل نشاندیم ولی گوشهٔ دستار
از طرف چمن شاخ گیاهی نشکستیم

از میکده بردیم دو صد شیشه به کعبه
یک شیشه دلی بر سر راهی نشکستیم

صد ره نشکستیم سر از سنگ جنون، لیک
یک ره به غلط طرف کلاهی نشکستیم

هرگز هوس روی تو نگذشته به خاطر
کز هّم تو در دیده نگاهی نشکستیم

یک ره به کمال تو ندیدیم که در دل
عرفی صفت از بیم تو آهی نشکستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.