۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۳

از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم
صد داغ شعله خیز در آن کو گذاشتیم

از شرم ناکسی نگشودیم دیده را
الماس فتنه در ته پهلو گذاشتیم

هر گوهری که دل ز تعلق گرفته بود
در دامن کرشمهٔ دلجو گذاشتیم

ما بر فریب چشم غزالانه باختیم
مجنون بازمانده به آهو گذاشتیم

امروز در زیارت دار است امنیت
آن سر که بر سر زانو گذاشتیم

یک باره کرد خوب-خرابی مزاج دل
دست از عمارت دل بدخو گذاشتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.