۳۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۵۳

هر صَبوحی اَرغَنون‌ها را بِرَنجان هم چُنین
آفرین‌ها بر جَمالت، هم چُنین جانْ هم چُنین

پیشِ رویَت روزْ مَست و پیشِ زُلْفَت شبْ خَراب
ای کِه کُفرَت هم چُنان و ای کِه ایمان هم چُنین

در کِنارِ زُهره نِهْ تو چَنگِ عِشرت هم چُنان
پایْ کوبان اَنْدَرآ، ای ماهِ تابانْ هم چُنین

اِشْتِهایِ مُشک و عَنْبَر چون بِخیزَد جمع را
حَلْقه‌‌های زُلفِ خود را زو بَراَفْشانْ هم چُنین

چَرخهٔ چَرخ اَرْ بِگَردد‌ بی‌مُرادت یک نَفَس
آتشی دَرزَن به جانِ چَرخِ گَردانْ هم چُنین

روزْ روزِ مَجْلِس است ای عشق دستِ ما بگیر
می کَشان تا بَزمِ خاص و تَختِ سُلطانْ هم چُنین

پاره پاره پیش تَر رو، گرچه مَستی ای رَفیق
پاره‌یی راه است از ما تا به میدانْ هم چُنین

در هوایِ شَمسِ تبریزی زِ ظُلْمَت می‌گُذَر
ناگهان سَر بَرزَنی از باغ و ایوانْ هم چُنین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.