۲۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴

نکو نبود به یکبار ترک ما گفتن
ز ما بریدن و صد شکوه برملا گفتن

نظر نکردن و از خشم روی تابیدن
غضب نمودن و بی‌وجه ناسزا گفتن

عبارتی که به بیگانه کس نمی گوید
ادب نکردن و در حق آشنا گفتن

نشان حالت شب یک به یک ادا کردن
حدیث مستی ما را بدان ادا گفتن

هزار عشوه نه یک روز روزها کردن
هزار شکوه نه یکبار بارها گفتن

به سهو زلف‌ تو گفتم شبی که مشک‌ ختاست
هنوز خجلتم آید از آن خطا گفتن

تو گفته‌ایی که چه گفته است قاآنی
به جان تو که ملولم از آن چها گفتن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.