۲۷۰ بار خوانده شده
ای دشمنِ عقل و جانِ شیرین
نورِ موسیّ و طورِ سینین
ای دوست که زَهره نیست جان را
تا از تو نشان دَهَد به تَعیین
ای هر چه بگویم و نِویسَم
بَرخوانده نانِبِشته، پیشین
ای آن کِه طَبیب دَردهایی
بیقُرصِ بنفشه و فَسَنْتین
ای باعثِ رِزقِ مُسْتمَندان
بیقَوْصَره و جَوال و خُرجین
هر ذوق که غیرِ حَضرتِ توست
نوش تین است و نیش تِنّین
دو پاره کُلوخ را بگیری
ویسی سازی از آن و رامین
وان نَقْش از آن فُرو تَراشی
طینی باشد، میانهٔ طین
پس در کَفِ صُنْعِ نَقْش بَندَت
لُعْبَتهایند این سَلاطین
بَرهَم زَنشان چو دو سَبو تو
تا بِشْکَند آن یکی به توهین
تا لاف زَنَد که من شِکَستم
تو بِشْکَسته به دستِ تَکوین
چون بادی را کُنی مُصَوَّر
طاووس شوند و باز و شاهین
شبْ خوابِ مُسافری بِبَندی
یعنی که مَخُسْب، خیز، بِنْشین
بِنْشین به خیال خانهٔ دل
هر نَقْش که میکنیم، میبین
نَقْشی دِگَری هَمیفرستیم
تا لُقمهٔ او شود نَخُستین
تا صورتِ راست را بِدانی
در سینه زِ صورتِ دروغین
من از پِیِ اینْت نَقْش کردم
تا کِلْکِ مرا کُنی تو تَحْسین
امشب همه نَقْشها شکارند
از اسبْ فُرو مگیر تو زین
تا روزْ سَوار باش بر صید
مَنْدیش زِ بالِش و نِهالین
می گرد به گِردِ لَیلِ لیلی
گَر مَجنونی، زِپایْ مَنْشین
امشب صَدَقات میدَهَد شاه
اِنَ الصَّدَقاتِ لِلْمَساکین
صاعِ سُلطان اگر بِجویی
یابی به جَوالِ اِبْنِ یامین
بس کُن که دُعا بَسی بِکَردی
گوش آر ازین سِپَس به آمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نورِ موسیّ و طورِ سینین
ای دوست که زَهره نیست جان را
تا از تو نشان دَهَد به تَعیین
ای هر چه بگویم و نِویسَم
بَرخوانده نانِبِشته، پیشین
ای آن کِه طَبیب دَردهایی
بیقُرصِ بنفشه و فَسَنْتین
ای باعثِ رِزقِ مُسْتمَندان
بیقَوْصَره و جَوال و خُرجین
هر ذوق که غیرِ حَضرتِ توست
نوش تین است و نیش تِنّین
دو پاره کُلوخ را بگیری
ویسی سازی از آن و رامین
وان نَقْش از آن فُرو تَراشی
طینی باشد، میانهٔ طین
پس در کَفِ صُنْعِ نَقْش بَندَت
لُعْبَتهایند این سَلاطین
بَرهَم زَنشان چو دو سَبو تو
تا بِشْکَند آن یکی به توهین
تا لاف زَنَد که من شِکَستم
تو بِشْکَسته به دستِ تَکوین
چون بادی را کُنی مُصَوَّر
طاووس شوند و باز و شاهین
شبْ خوابِ مُسافری بِبَندی
یعنی که مَخُسْب، خیز، بِنْشین
بِنْشین به خیال خانهٔ دل
هر نَقْش که میکنیم، میبین
نَقْشی دِگَری هَمیفرستیم
تا لُقمهٔ او شود نَخُستین
تا صورتِ راست را بِدانی
در سینه زِ صورتِ دروغین
من از پِیِ اینْت نَقْش کردم
تا کِلْکِ مرا کُنی تو تَحْسین
امشب همه نَقْشها شکارند
از اسبْ فُرو مگیر تو زین
تا روزْ سَوار باش بر صید
مَنْدیش زِ بالِش و نِهالین
می گرد به گِردِ لَیلِ لیلی
گَر مَجنونی، زِپایْ مَنْشین
امشب صَدَقات میدَهَد شاه
اِنَ الصَّدَقاتِ لِلْمَساکین
صاعِ سُلطان اگر بِجویی
یابی به جَوالِ اِبْنِ یامین
بس کُن که دُعا بَسی بِکَردی
گوش آر ازین سِپَس به آمین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.