۳۸۵ بار خوانده شده
روز یکشنبه غره رمضان به رمله رسیدیم واز قیساریه تا رمله هشت فرسنگ بود و آن شهرستانی بزرگ است و باروی حصین از سنگ و گچ دارد بلند و قوی و دروازهای آهنین برنهاده، و از شهر تا لب دریا سه فرسنگ است، و آب ایشان از باران باشد و اندر هر سرای حوض های بزرگ است که چون پر آب باشد هرکه خواهد گیرد و نیز دور مسجد آن جا را سیصد گام اندر دویست گام مساحت است، بر پیش صفه نوشته بودند که پانزدهم محرم سنه خمس و عشرین و اربعمایه اینجا زلزله ای بود قوی و بسیار عمارات خراب کرد ام کس را از مردم خللی نرسید.
در این شهر رخام بسیار است و بیش تر سراها و خان های مردم مرخم است به تکلف و نقش ترکیب کرده و رخام را به اره میبرند که دندان ندارد و ریگ مکی در آن جا میکنند و اره میکشند بر طول عمودها نه برعرض چنانکه چوب از سنگلاخ الواح میسازند و انواع و الوان رخامها آن جا دیدم از ملمع و سبز و سرخ و سیاه و سفید و همه لونی، و آن جا نوعی زنجیر است که به از آن هیچ جا نباشد و از آن جا به همه اطراف بلاد میبرند، و این شهر رمله را به ولایت شام و مغرب فلسطین میگویند.
سیوم رمضان از رمله برفتیم به دیهی رسیدیم که خاتون میگفتند، و از آن جا به دیهی دیگر رفتیم که آن را قریة العنب میگفتند، در راه سداب فراوان دیدیم که خودروی بر کوه و صحرا رسته بود. در این دیه چشمه آب نیکو خوش دیدیم که از سنگ بیرون میآمد و آن جا آخرها ساخته بودند و عمارت کرده. و از آن جا برفتیم روی بر بالا کرده تصور بود که بر کوهی میرویم که چون بردیگر جانب فرو رویم شهر باشد. چون مقداری بالا رفتیم صحرای عظیم در پیش آمد، بعضی سنگلاخ و بعضی خاکناک. بر سر کوه شهر بیت المقدس نهاده است و از طرابلس که ساحل است تا بیت المقدس پنجاه و شش فرسنگ واز بلخ بیت المقدس هشتصد و هفتاد وشش فرسنگ است.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در این شهر رخام بسیار است و بیش تر سراها و خان های مردم مرخم است به تکلف و نقش ترکیب کرده و رخام را به اره میبرند که دندان ندارد و ریگ مکی در آن جا میکنند و اره میکشند بر طول عمودها نه برعرض چنانکه چوب از سنگلاخ الواح میسازند و انواع و الوان رخامها آن جا دیدم از ملمع و سبز و سرخ و سیاه و سفید و همه لونی، و آن جا نوعی زنجیر است که به از آن هیچ جا نباشد و از آن جا به همه اطراف بلاد میبرند، و این شهر رمله را به ولایت شام و مغرب فلسطین میگویند.
سیوم رمضان از رمله برفتیم به دیهی رسیدیم که خاتون میگفتند، و از آن جا به دیهی دیگر رفتیم که آن را قریة العنب میگفتند، در راه سداب فراوان دیدیم که خودروی بر کوه و صحرا رسته بود. در این دیه چشمه آب نیکو خوش دیدیم که از سنگ بیرون میآمد و آن جا آخرها ساخته بودند و عمارت کرده. و از آن جا برفتیم روی بر بالا کرده تصور بود که بر کوهی میرویم که چون بردیگر جانب فرو رویم شهر باشد. چون مقداری بالا رفتیم صحرای عظیم در پیش آمد، بعضی سنگلاخ و بعضی خاکناک. بر سر کوه شهر بیت المقدس نهاده است و از طرابلس که ساحل است تا بیت المقدس پنجاه و شش فرسنگ واز بلخ بیت المقدس هشتصد و هفتاد وشش فرسنگ است.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۰ - قیساریه، کفرسایا، کفرسلام
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - بیت المقدس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.