۴۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۸۸

بیا بوسه به چند است از آن لَعْلِ مُثَمَّن؟
اگر بوسه به جانی‌‌ست فَریضه‌‌ست خریدن

چو آن بوسه پاک است نه اَنْدَرخورِ خاک است
شَوَم جانِ مُجَرَّد بُرون آیم ازین تَن

مرا بَحْرِ صَفا گفت که کامی نَرَسَد مُفْت
گر آن گوهر با توست صَدف را هَله بِشْکَن

پِیِ بوسه گُل را که فَر بَخشَد مُل را
جهانی‌‌ست زبان‌‌ها بُرون کرده چو سوسَن

غَلَط گَر همه شاهید چو مِرّیخ و چو ماهید
هَلا بوسه مَخواهید از آن دِلْبَرِ توسَن

دَرآ ای مَهِ آفاق که روزَن بِگُشادم
شبی بر رُخِ من تاب لبی بر لبِ من زَن

دَرِ گفتْ فروبَند و گُشا روزَنِ دل را
زِ مَهْ بوسه نیابید مَگَر از رَهِ روزَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.