۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۲

دردی که به افسانه و افسون رود از دل
صد شعبده انگیز که بیرون رود از دل

ممنونم از این شیوه که هر جور که کردی
اندیشه نکردی که مرا چون رود از دل

آن به که به دل ره ندهم روز سلامت
آن ها که در آشوب شبیخون رود از دل

از بس که دل سوخته ام تشنهٔ صلح است
هر جور که فردا کنی، اکنون رود از دل

عرفی ره مجنون مرو، این درد نه دردی است
کز بیهده گردیدن هامون رود از دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.