۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۸

از سخن شهد ناب می چکدش
وز تبسم شراب می چکدش

می توان گفت از آن طراوت حسن
کز جبین آفتاب می چکدش

که زد این نیش بر دل گرمم
کآتش از پیچ و تاب می چکدش

هر حدیثی که پرسم از همت
آبرو از جواب می چکدش

آتش عشق نشئه ای دارد
که شراب از کباب می چکدش

چه کند عرفی ار نریزد اشک
از جگر خون ناب می چکدش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.