۱۰۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۳۶

باز بهار می‌کَشَد زندگی از بهارِ من
مَجْلِس و بَزمْ می‌نَهَد تا شِکَنَد خُمارِ من

من دلِ پُردِلان بُدَم قُوَّتِ صابران بُدَم
بُرد هوایِ دِلْبَری هم دل و هم قَرارِ من

تُند نِمود عشقِ او تیز شُدم زِ تُندی اَش
گفت بُرو ندیده‌یی تیزیِ ذوالْفَقارِ من

از قَدَمِ دُرُشتِ او نَرم شُده‌‌ست گَردنَم
تا چه کَشَد دِگَر ازو گَردنِ نَرمْسارِ من

پُخته نَجوشَد ای صَنَم جوش مَدِه که پُخته‌ام
کَزْ سَرِ دیگ می‌رَوَد تا به فَلَکْ بُخارِ من

هین که بُخارِ خونِ من باخَبَر است از غَمَت
تا نَبَرَد به آسْمان رازِ دلِ نِزارِ من

روحْ گُریخت پیشِ تو از تَنِ هَمچو دوزَخم
شَرمْ بِریخت پیشِ تو دیده شَرمسارِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.