۲۲۷ بار خوانده شده
صبح است و ما دماغ تمنا رساندهایم
چون شمع بوسهٔ مژه تا پا رساندهایم
گل میکند ز شعلهٔ خاکستر آشیان
بال شکستهای که به عنقا رساندهایم
ترک طلب به عمر طبیعی مقابل است
آیینهٔ نفس به مسیحا رساندهایم
کم نیست سعی ما که به صد دستگاه اشک
خود را به پای آبله فرسا رساندهایم
وحدت نماست شور خرابات ما و من
وهم است این که نشئه دو بالا رساندهایم
آیینهٔ جهان لطافت کدورت است
نقب پری ز شیشه به خارا رساندهایم
در هر دماغ فطرت ما گرد میکند
هر جا رسیده است کسی ما رساندهایم
شوقی فسرد و قطرهٔ ما در گهر گرفت
این است کلفتی که به دریا رساندهایم
طاووس ما بهار چراغان حیرت است
آیینه خانهای به تماشا رساندهایم
از بس تنک بضاعت دردیم چون گهر
یک قطره اشک بر همه اعضا رساندهایم
گر مستیات شکست دو عالم به شیشه کرد
ما هم دلی به پهلوی مینا رساندهایم
بیدل ز سحرکاری طول امل مپرس
کامروز نارسیده به فردا رساندهایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چون شمع بوسهٔ مژه تا پا رساندهایم
گل میکند ز شعلهٔ خاکستر آشیان
بال شکستهای که به عنقا رساندهایم
ترک طلب به عمر طبیعی مقابل است
آیینهٔ نفس به مسیحا رساندهایم
کم نیست سعی ما که به صد دستگاه اشک
خود را به پای آبله فرسا رساندهایم
وحدت نماست شور خرابات ما و من
وهم است این که نشئه دو بالا رساندهایم
آیینهٔ جهان لطافت کدورت است
نقب پری ز شیشه به خارا رساندهایم
در هر دماغ فطرت ما گرد میکند
هر جا رسیده است کسی ما رساندهایم
شوقی فسرد و قطرهٔ ما در گهر گرفت
این است کلفتی که به دریا رساندهایم
طاووس ما بهار چراغان حیرت است
آیینه خانهای به تماشا رساندهایم
از بس تنک بضاعت دردیم چون گهر
یک قطره اشک بر همه اعضا رساندهایم
گر مستیات شکست دو عالم به شیشه کرد
ما هم دلی به پهلوی مینا رساندهایم
بیدل ز سحرکاری طول امل مپرس
کامروز نارسیده به فردا رساندهایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.