۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۱۹

رنگ پر ریختهٔ الفت گلزار توایم
جسته‌ایم از قفس خویش و گرفتار توایم

خاک ما جوهر هر ذره‌اش آیینه‌گر است
در عدم نیز همان تشنهٔ دیدار توایم

مرکز دیده و دل غیر تمنای تو نیست
از نگه تا به نفس یک خط پرگار توایم

اشک و آه است سواد خط پیشانی شمع
همه وا سوختهٔ سبحه و زنار توایم

پیش ازین ساغر الفت چه اثر پیماید
می‌رویم از خود و در حیرت رفتار توایم

دامن عفو حمایتکدهٔ غفلت ماست
خواب راحت نفس سایهٔ دیوار توایم

جنس موهوم هوس شیفتهٔ ارزش نیست
قیمت ما همه این بس‌ که به بازار توایم

مست‌ کیفیت نازیم چه هستی چه عدم
هر کجاییم همان ساغر سرشار توایم

خرده بر بیش و کم ذره نگیرد خورشید
ای تو در کار همه ما همه بیکار توایم

ناله سامان جبین سایی اشک است اینجا
بیدل عجز نوای ادب اظهار توایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.