۳۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۱۲

ای نورِ افلاک و زمین چَشم و چراغِ غَیب بین
ای تو چُنین و صد چُنین مَخْدومِ جانَم شَمسِ دین

تا غَمْزه‌اَت خون ریز شُد وان زُلفْ عَنْبَربیز شُد
جانْ بَنده تبریز شُد مَخْدومِ جانَم شَمسِ دین

خورشیدِ جانْ هَمچون شَفَق در مَکْتَبِ تو نوسَبَق
ای بَنده‌اَت خاصانِ حَق مَخْدومِ جانَم شَمسِ دین

ای بَحْرِ اقَبال و شَرَف صد ماه و شاهَت در کَنَف
بَرداشتم پیشِ تو کَف مَخْدومِ جانَم شَمسِ دین

ای هم مُلوک و هم مَلَک در پیشَت ای نورِ فلَک
از همدِگَر مِسکین تَرَک مَخْدومِ جانَم شَمسِ دین

مَطْلوبِ جُمله جان‌ها جان را سویِ اِجْلال‌ها
تو داده پَرّ و بال‌ها مَخْدومِ جانَم شَمسِ دین

دل را زِ تو حالی دِگَر در سَلْطَنت قالی دِگَر
تا پَرَّد از بالی دِگَر مَخْدومِ جانَم شَمسِ دین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.