۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۳۱

از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم
جوشد پر پروانه ز هر ذرهٔ خاکم

بیتابی من عرض نسب‌نامهٔ مستی است
چون موج می از سلسلهٔ ریشهٔ تاکم

دود نفس سوخته‌ام طرهٔ یار است
کآن را نبود شانه به جز سینهٔ چاکم

تهمت‌کش آلایش هستی نتوان شد
چون عکس ز تردامنی آینه پاکم

آهم‌، شررم‌، اشکم و داغم‌، چه توان کرد
چون شمع درین بزم به صد رنگ هلاکم

ای همت عالی‌نظران دست نگاهی
تا چند برد پستی طالع به مغاکم

گردم چمن رنگ نبالد چه خیال است
عمری‌ست که در راه تمنای تو خاکم

چون غنچه ز شوق من دیوانه مپرسید
گل نیز گریبان شده از حسرت چاکم

خاشاک به ساحل رسد از دست رد موج
از تیغ اجل نیست درین معرکه باکم

از بال هما کیست‌ کشد ننگ سعادت
بیدل ز سر ما نشود سایهٔ ما کم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
reyhaneg
۱۳۹۹/۱۰/۱۲ ۱۹:۰۰

برچه وزنی است ؟ شعرتون
ممنون میشم جواب بدین .

گوهرین: با سلام و احترام.
آهنگِ 14هجایی، با گامِ 4هجاییِ «تن‌تن‌تت» ('مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن' - «هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف»)