۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۰۴

با آن سَبُک روحیِّ گُل وان لُطفِ شَهْ برگِ سَمَن
چون او بِبینَد رویِ تو هر بَرگِ او گردد سه مَن

ای گُلْشَنِ تو زندگی وِیْ زَخمِ تو فَرخُندگی
وِیْ بَنده‌اَت را بندگی بهتر زِ مُلْکِ اَنْجُمَن

گفتی که جان بَخشَم تو را نی نی بگو بُکْشَم تو را
تا زنده‌یی باشم تو را چون شمع در گَردن زدن

زاهِد چه جویَد؟ رَحْمِ تو عاشق چه جویَد؟ زَخمِ تو
آن مُرده‌یی اَنْدَر قَبا وین زَنَده‌یی اَنْدَر کَفَن

آن در خَلاصِ جانْ دَوَد وین عشق را قُربان شود
آن سَر نَهَد تا جانْ بَرَد وین خَصْمِ جانِ خویشتن

ای تافته در جانِ من چون آفتابْ اَنْدَر حَمَل
وِیْ من زِ تابِ رویِ تو هَمچون عَقیقْ اَنْدَر یَمَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.