۲۴۰ بار خوانده شده
به یاد نرگس او هر طرف احرام میبندم
جرس وا میکنم از محمل و بادام میبندم
به قاصد تا کنم از حسرت دیدار ایمایی
به حیرت میروم آیینه بر پیغام میبندم
ز باغ زندگی هرکس غرور حاصلی دارد
به امید ثمر من هم خیال خام میبندم
چو صبح آزادیام پا لغز شبنم در نظر دارد
ز آغاز این تری بر جبههٔ انجام میبندم
نفس وارم درین ویرانه صیاد پشیمانی
ز چیدنها همان وا چیدنی بردام میبندم
گره در طبع نی منع عروج ناله است اینجا
به قدر نردبان بر خویش راه بام میبندم
جنون هرزه فکری از خمارم برنمیآرد
اگر پیچم به خود مضمون خط جام میبندم
درین ظلمت سرا تا راه پروازیکنم روشن
چو طاووس از عدم بر بال و پرگلجام میبندم
دم صبحم به شور ساز امکان برنمیآید
چو شب در سرمه میخوابم زبان عام میبندم
حیا از آبرو نگذشت و من از حرص دون همت
بر این یک قطره عمری شد پل ابرام میبندم
اگر این است بیدل جرات جولان شهرتها
نگین را همچو سنگ آخر به پای نام میبندم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
جرس وا میکنم از محمل و بادام میبندم
به قاصد تا کنم از حسرت دیدار ایمایی
به حیرت میروم آیینه بر پیغام میبندم
ز باغ زندگی هرکس غرور حاصلی دارد
به امید ثمر من هم خیال خام میبندم
چو صبح آزادیام پا لغز شبنم در نظر دارد
ز آغاز این تری بر جبههٔ انجام میبندم
نفس وارم درین ویرانه صیاد پشیمانی
ز چیدنها همان وا چیدنی بردام میبندم
گره در طبع نی منع عروج ناله است اینجا
به قدر نردبان بر خویش راه بام میبندم
جنون هرزه فکری از خمارم برنمیآرد
اگر پیچم به خود مضمون خط جام میبندم
درین ظلمت سرا تا راه پروازیکنم روشن
چو طاووس از عدم بر بال و پرگلجام میبندم
دم صبحم به شور ساز امکان برنمیآید
چو شب در سرمه میخوابم زبان عام میبندم
حیا از آبرو نگذشت و من از حرص دون همت
بر این یک قطره عمری شد پل ابرام میبندم
اگر این است بیدل جرات جولان شهرتها
نگین را همچو سنگ آخر به پای نام میبندم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.