۲۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۹۶

خاک بودم آب گشتم‌گل شدم
عالمی گل کردم آخر دل شدم

غیرت حسن اقتضای شرم داشت
لیلی بی‌پردهٔ محمل شدم

تشنه ‌کام امن بودم زین محیط
خاک مالیدم به لب ساحل شدم

جوهر تیغش پر طاووس داشت
رنگها گل ‌کرد تا بسمل شدم

نغمه‌ها دارد مقامات ظهور
او غنا ورزید و من سایل شدم

بس که کردم عقدهٔ اوهام جمع
خوشهٔ این کشت بیحاصل شدم

در من و او غیر حق چیزی نبود
فرقی اندیشیدم و باطل شدم

همچو اشکم لغزشی آمد به پیش
گام اول محرم منزل شدم

ناخن تدبیر پیدا کرد وهم
بیدل اکنون عقدهٔ مشکل شدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.